بایگانی‌ها آرشیو کامل سینمای ایران - صفحه 62 از 78 - مستر موویز | دانلود فیلم و سریال

فرهاد (وفا) و مارگریت (شهرزاد آرمانی) از سال های مدرسه به یکدیگر علاقمند می شوند. والدین فرهاد فوت کرده اند، و او تحت سرپرستی عمویش تقی (رضا کرم رضائی) بزرگ شده است. روبرت (آرمان)، پدر مارگریت، به دلیل دوگانگی مذهب، مارگریت و فرهاد را از معاشرت با یکدیگر منع می کند، و ژرژ (مهران صدری)، برای دور کردن فرهاد از خواهرش عده ای اوباش را اجیر می کند تا فرهاد را تنبیه کنند. به رغم این معاشرت دو جوان ادامه می یابد.

روز ازدواج نازنین (جمیله) و نعیم (بهمن مفید) پلیس آنها را دستگیر می کند. نعیم قاچاقچی سابقه داری است که قصد حمل و نقل هرویین را داشته است. نعیم دستگیر و نازنین آزاد می شود. او پرستاری مرد فلجی به نام امیر (ایرج قادری) را می پذیرد که پس از اطلاع از رابطه ی نامشروع همسرش از بلندی سقوط کرده و استخوان پاهایش شکسته است. پزشک معالج امیر اعلام می کند که پاهای امیر التیام پیدا کرده و او با یک شوک روحی قادر به حرکت خواهر بود. با نقشه ی نازنین و خواهر امیر (شهناز) امیر دچار شوک می شود و پس از بازیافتن سلامتی خود با نازنین ازدواج می کند.مدتی بعد...

مردی ناگهان همسر و فرزند خردسالش را از خود می راند. پس از ماجراهایی مادر نیز از فرزندش دور می افتد. کودک خردسال به وسیله ی مرد زارعی نگهداری می شود و مادر تصادفاً معلمه ی مدرسه ی همان دهکده ای می شود که فرزندش در آنجا تحصیل می کند و بدین تربیب او را باز می یابد. سال ها بعد مرد به فکر پیدا کردن همسر و فرزندش می افتد و با رفتن به دهکده همسر خود را شناخته و پسرش را به دست می آورد و بدین تربیب زندگی تازه ای را با خانواده اش آغاز می کند.

اکبر (گریگوری مارک) در غیبت عبدالله (سعید راد) با زینت (سیمین غفاری)، نامزد عبدالله، ازدواج کرده است. عبدالله به زادگاهش باز می گردد. اکبر کارگاه چوب بری بزرگی دارد و مانع کار عبدالله می شود که چوب بری کوچک پدرش را به ارث برده است. اکبر در جنگل به قتل می رسد و همه تصور می کنند که عبدالله او را کشته است. منیژه (مرجان)، دختر زن اول اکبر، ‌درصدد گرفتن انتقام از عبدالله است؛ اما...

عباس به عنوان راننده ی زن ثروتمندی استخدام می شود. زن به وسیله ی افرادی به شدت زخمی می شود و عباس که متهم شده می گریزد. عباس پی می برد که دختر زن ثروتمند در شهرستان ها در جستجوی مردی است که نیمی از نقشه ی محل اختفای یک شیء طلایی گران قیمت را در اختیار دارد و عباس همه جا در تعقیب دخترست و پس از یک سلسله ماجرا، دختر درمی یابد که مرد مورد نظر در واقع رهبر باند است و یکبار دیگر گریزهای عباس و دختر شروع می شود. عباس سرانجام شیء طلایی را به دست می آورد و با دخالت پلیس تبهکاران نیز گرفتار می شوند.

نمایش کمدی موزیکالی، از 100 سال تاریخ معاصر ایران... .

کاظم (ناصر ملک مطیعی)، که سرکارگر یک کارگاه و مورد احترام کارگران است، دو پسر به نام های جعفر (بهرام وطن پرست) و عزیز (مرتضی عقیلی) دارد که، ظاهراً، پسران خونی او نیستند. کاظم بنابر همین شک و شایعه از همسرش جدا شده است، و با زهرا (ارغوان)، دختر یکی از همکارانش (نعمت الله گرجی)، ازدواج می کند؛ اما جعفر و همدستانش، که از عوامل کارفرما هستند،در صددند که کاظم را به عزیز و همسرش بدبین کنند. کاظم به این بهانه که عزیز به همسرش سوءظن دارد او را از خود می راند. کریم (همایون)، که جوان سبک مغزی است و به زهرا علاقه دارد. به تحریک جعفر در صدد قتل کاظم برمی آید؛ اما قبل از آن کاظم، که به همسرش بدگمان شده است، او را به قتل می رساند. در کارگاه شورش برپا می شود، و در هنگامه ی شورش، به رهبری جعفر و کریم، کاظم کشته می شود و دو دست ناشناس جعفر و کریم را از پشت با چاقو از پا درمی آورند.

سه جوان تصمیم دارند قطعه زمینی خریداری کرده و جهت کودکان بی سرپرست پرورشگاه ایجاد کنند. آنها با یاری عده ای نیکوکار امکان تهیه ی زمینی را فراهم می کنند. ولی گروهی مانع این کار می شوند چون قطعه زمین مورد نظر را مرغوب تشخیص می دهند و می خواهند آن را تصاحب کنند. اما موفق نمی شوند و سه جوان قطعه زمین را به دست می آورند.

دخترک بی سرپرستی به نام مریم، که در پرورشگاه نگهداری می شود، با دیدن رقاصه ای به نام آذر او را مادر خود می پندارد. خانواده ای مریم را به فرزندخواندگی می پذیرند؛ اما مریم از دست آنها می گریزد و با عکسی که از آذر و دوستش ممل سیاه دارد به جستجوی او می پردازد. راننده ای در پیدا کردن آذر به مریم کمک می کند. آذر که قرار است با جوانی به نام حمید ازدواج کند اصرار دارد مریم را به پرورشگاه برگرداند؛ اما با مقاومت مریم و مخالفت ممل سیاه رو به رو می شود. وقتی مسولان پرورشگاه از علاقه ی مریم و آذر مطلع می شوند به تقاضای آذر مریم را به عنوان فرزند خوانده به آذر می سپارند. سرانجام با اصرار مریم آذر حمید را از خود می راند و با ممل سیاه زندگی مشترکی را آغاز می کند.

علی (رضا بیک ایمانوردی) پس از سپری کردن ایام محکومیت همراه نامزدش مریم (آرام) به زادگاهش باز می گردد. از همان ابتدا شوهر خواهرش آقابالا (غلامرضا سرکوب) با او بنای ناسازگاری می گذارد. برادر علی (همایون اشکان) افسر ژاندارمری است و علی را به آرامش دعوت می کند. آقابالا به همسرش ملیحه (فریده بیات) بی اعتنا است و اوقاتش را را با بتول (پری کریمی) می گذارد. آقابالا نوچه اش قدرت (حسن رضائی) را وامی دارد تا مزرعه ی نیشکر علی را به آتش بکشد. علی با آقابالا در حضور خواهرش درگیر می شود و ناغافل باعث مرگ او می شود. زبان ملیحه بر اثر این حادثه بند می آید.