بایگانی‌ها قبل از انقلاب - صفحه 12 از 90 - مستر موویز | دانلود فیلم و سریال

ابرام چاخان (سعید راد) که در سال های نوجوانی در یک حادثه ی رانندگی موجب مرگ دوستش بیژن شده دچار عذاب وجدان است. او از هیچ کوششی برای آسایش پدر پیر بیژن، جمال (آرمان)، و خواهر جوان او فرشته (آتوسا پناهی) دریغ نمی ورزد. جمال ورشکست شده و نیازمند مبلغ هنگفتی پول است. ابرام برای کمک به جمال و دخترش، که در دانشکده ی اصفهان دانشجو است، به دوستش سهراب (جلال پیشوائیان) متوسل می شود. سهراب در صورتی حاضر به کمک می شود که ابرام عموی ثروتمندش حبیب الله خان (رفیع حالتی) را از سر راه او بردارد. امیر نه فقط مخالفت می کند بلکه حبیب الله خان را از مرگ نجات می دهد.

روایت داستان در سال ۱۹۴۸ و در یک کشور خیالی به اسم زاخارستان (با توجه به رمان کاروانها احتمالاً منظور افغانستان است) در جریان است. مارک میلر (با بازی مایکل سارازین) کارمند جوان سفارت آمریکا مأمور می‌شود تا به دنبال الن جاسپر (جنیفر اونیل) دختر سناتور جاسپر که بعد از ازدواج با سرهنگ نصرالله (بهروز وثوقی) ناپدید شده‌است، بگردد. در طی تحقیقاتی، مارک میلر متوجه می‌شود که الن جاسپر از دست شوهر خود، سرهنگ نصرالله، فرار کرده‌است و در میان یک گروه عشایری که سردسته آنان ذوالفقار (آنتونی کوئین) است به سر می‌برد.

ارباب ممتاز مایحتاج روزانه ی خود را به کمک مباشرش از روستائیان به صورت باج تأمین می کند. او دخترش منیره را تشویق می کند تا با فرخ طرح دوستی بریزد. فرخ با خوراندن داروی خواب آور به منیره از او هتک حیثیت می کند و به شهر می گریزد. دختر که آبستن شده موضوع را با مادرش در میان می گذارد و….

«بدری» را در محله خانم دکتر صدا می کنند و می گویند پرستار است. اما واقعیت این است که بدری هر شب در میخانه ای رقاصه ی بزم میخواران است. بدری و مرتضی به زودی عاشق یکدیگر شده و قرار ازدواج می گذارند. ولی دو مشکل در راه است: دختر عموی مرتضی و حرفه ی بدری. دخترعمو از مرتضی باردار شده و مرتضی از حرفه ی اصلی بدری آگاه گردیده. این چنین است که وضع دوباره به حالت سابق برمی گردد. مرتضی به زندگی گدشته اش روی می کند. و بدری رقاصه باقی می ماند.

غلام (پرویز فنی زاده)، عبدالله (داود رشیدی) و امیر (مرتضی عقیلی) سه یار قدیمی اند که با مشکلات مختلفی دست به گریبانند. غلام همسری بلند پرواز به نام قدسی (زرینه) دارد؛ عبدالله که با پسرش محمد (علی عسگری) زندگی می کند، به یاد همسرش، که از خانه گریخته دائم مشروب می خورد، و امیر که زندگی را با کارگری در لابراتوار فیلمسازی می گذراند دل در گرو عشق مهرو (مهناز داودنژاد)، خواهر غلام، دارد؛ اما

محمد علی یا ممل کودکی که به همراه مادرش زندگی سختی را می‌گذراند و همزمان با درس خواندن دستفروشی می‌کند؛ در جشن تولد دختر همکلاسی پولدارش از طرف پدر خواندهٔ دختر به گناه بی پدر بودن تمسخر و تحقیر می‌شود. پسرک وقتی برای تهیهٔ داروی مادر بیمارش پول کافی ندارد؛ ناچار به کمک گرفتن از فردی می‌شود که…

صادق (سعید راد)، مشهور به صادق کرده، در مسیر جاده ی اندیمشک و اهواز با همسرش (آتش خیر) قهوه خانه ای را اداره می کند. شبی در غیاب صادق یکی از دوستان او که راننده ی کامیون است به قهوه خانه می آید و پس از هتک حرمت از همسر صادق ناخواسته او را به قتل می رساند. رئیس پاسگاه (محمدعلی کشاورز) و سرگروهبان ولی خان (عزت الله انتظامی)، پدر زن صادق، درصدد دستگیری قاتل برمی آیند؛ اما صادق برای گرفتن انتقام از قاتل همسرش کشتار رانندگان کامیون را آغاز می کند و ….

صادق و نعیم محموله ای قاچاق را به یاور تحویل می دهند، و از چنگ ژاندرام ها می گریزند. دختر جوانی برای رساندن پدر بیمارش از آن دو کمک می خواهد و نعیم که قصد اغفال دختر را دارد به دست صادق از پا درمی آید. مادر نعیم خواهان مجازات صادق است، و دختر جوان را وامی دارد که علیه صادق شهادت بدهد. صادق به حبس محکوم می شود و از گروهبان پاسگاه تقاضا می کندکه فرزندش غلام را...

«مرتضی» مرد جوانی که به علت خلافکاری و اشتباه به پنج سال زندان محکوم شده، پس از آزادی به سراغ دختر مورد علاقه‌اش «مهری» می‌رود. اما او به ازدواج اجباری مردی به نام «اوستافرج» درآمده است. اوستا فرج در قبال مبلغی پول حاضر است مهری را آزاد کند. در همین زمان مرتضی به دام مردی به نام «کریم» می‌افتد، و با او تصمیم به سرقت می‌گیرند.

علی (رضا بيک ايمانوردی) مباشر دايی اش (احمد قدكچيان) و سرپرست كارخانه ی او است. دختر دايی اش شهلا (پرستو)، كه سبک سر است، به او علاقه دارد و پسر دايی اش ايرج (گرشا رئوفی)، كه دايم الخمر است، به او وابسته است. ايرج شبی در عالم مستی با اتومبيل پيرمردی را زير می گيرد و علی و دايی اش، موقعی كه به عيادت پيرمرد می روند، با دختر او مريم (سپيده) آشنا می شوند و او را به عنوان منشی در كارخانه استخدام می كنند. علی و مريم به هم علاقمند می شوند و شهلا برای دوركردن مريم از علی ايرج را سر راه مريم قرار می دهد. ايرج اعتيادش را ترک می كند، و علی برای خوشبختی او وانمود می كند كه به مريم بی علاقه است. ايرج و مريم ازدواج می كنند؛ اما ايرج كه نسبت به رابطه ی همسرش با علی بدگمان است مريم را مضروب می كند و وقتی او قصد جان علی را دارد، ناغافل با شليک گلوله ای خودش كشته می شود. علی كه در مظان اتهام است، با شهادت شهلا آزاد می شود و با مريم زندگی جديدی را آغاز می كند...