بایگانی‌ها دانلود فیلم های قدیمی - مستر موویز | دانلود فیلم و سریال

سرگروهبان احمد صالحي و گروهبان گيلاني در يك دهكده ي جنوبي با قاچاقچيان مبارزه مي كنند. ملوسياه، دوست قديمي سرگروهبان صالحي، درخدمت قاچاقچي سابقه داري به نام جاسم است. ملوسياه به سرگروهبان قول مي دهد كه از كارهاي خلاف دوري كند. سرگروهبان صالحي با دختري كولي به نام ساراآشنا مي شود و با او قرار ازدواج مي گذارد. افراد جاسم، كه سرگروهبان را مانع كار خود مي بينند، او را به شدت مصدوم مي كنند، و ملوسياه براي كمك به سرگروهبان وانمود مي كند كه حاضر به همكاري با آنها است. او يك محموله ي قاچاق را به مقصد مي رساند و انبار محل اختفاي اجناس قاچاق جاسم را مي يابد، و به كمك سرگروهبان صالحي جاسم و افرادش را به دام مي اندازد. ملوسياه سراغ كار شرافتمندانه اي مي رود و سرگروهبان صالحي با سارا زندگي مشتركي را آغاز مي كند.

در ابتدای قرن شمسی حاضر، در خانواده ای اشرافی بزرگ خانواده - خانم بزرگ-فوت می کند. وارث او، خانم کوچک، دختر افلیجی است .بر سر تصاحب ثروت خانوادگی بین اتابک نا پدری خانم کوچک، کنیزک، دایه و برادر زاده های نا پدری مناقشه در می گیرد.

رضا (رضا بیک ایمانوردی) راننده ی رئیس یک شرکت ورشکسته است. دارا (علی اکبر مهدوی فر)، رئیس شرکت، با کارشکنی های معاونش (محمد موسوی) دچار یک حادثه می شود. دارا از رضا می خواهد که مانع بدنامی او شود. دختر رئیس یک شرکت اروپایی (شورانگیز طباطبائی) در صدد سفر به ایران و عقد قرارداد با...

پروانه، که خواننده و ستاره ی مشهور سینما است، پس از یک ازدواج ناموفق با مردی به نام کاوه، که دارای همسر و فرزند است،‌ رابطه ی صمیمانه برقرار می کند. جوان محصلی به نام بابک، که به سرطان خون مبتلا است،‌ شیفته ی پروانه است و با نامه پرانی و تمایل برای ملاقات با پروانه علاقه ی خود را به او نشان می دهد. آن دو با هم آشنا می شوند و مدتی را با هم می گذرانند. وقتی پروانه از طریق مادر بابک از بیماری بابک با خبر می شود تصمیم می گیرد او را برای معالجه به خارج ببرد. در لحظه ای که آن دو سوار هواپیما شده اند بابک، در حالی که سر روی شانه ی پروانه گذاشته، جان می دهد.

قاچاقچی سابقه داری به نام «صادق سرداری» با همسرش «پروانه» زندگی می کند. او در قاچاق با «حیدر» و «باقر» شریک است. «احمد پژمان»، فرمانده جدید پاسگاه، که با همسرش «خاطره» تازه به منطقه منتقل شده است، موقع تعقیب «صادق» زخمی می شود. «صادق» و «باقر» او را به بیمارستان می رسانند و توسط مأموران دستگیر می شوند. «صادق» در دادگاه تبرئه و «باقر» متهم می شود. «صادق» در درگیری دیگری موقع فرار همسرش را از دست میدهد

رضا (محمدرضا فاضلی) و منیر (مرجان) با هم آشنا و هم قسم می شوند که به عشق یکدیگر وفادار بمانند. در حالی که آن دو مقدمات ازدواج خود را فراهم می بینند اکبر (یدالله شیراندامی)، دوست صمیمی رضا، از سفر خارج باز می گردد و بدون اطلاع از علاقه ی رضا و منیر با منیر آشنا می شود و به او دل می بازد. اکبر از رضا می خواهد که منیر را برای او خواستگاری کند. رضا از منیر می خواهد که به ازدواج با دوستش اکبر تن بدهد...

ژاله (شورانگيز طباطبائي) و برادرش اسماعيل (سيدعلي ميري) در خانه اي مستأجرند. از يك سو جمشيد (جمشيد مهرداد)، قصاب محل، و از سوي ديگر مرد چشم چران (روح الله مفيدي) و جوان دانشجويي به نام حسن (اميرفخر الدين) خود را براي خواستگاري ژاله آماده مي كنند. اسماعيل مقروض است و مرد چشم چران او را از دست طلبكارها نجات مي دهد و تعهد مي كند كه بدهي او را به شرط ازدواج با ژاله بپردازد.

امیر، جوانی عیاش و فاسد است و حرفه اش فریب دختران و سوق دادن آنها به فحشاء‌ با یاری برادرش جاسم است. مهدی (که خواهرش شیرین نتوانسته ننگ رسوایی را تحمل کند و دست به خودکشی زده است) و عبدالله (جوانی عیاش روستایی که در جستجوی خواهرش گلی است) با یکدیگر همراه می شوند در حالیکه به شدت با یکدیگر مخالف هستند. امیر و جاسم این اختلاف را به نفع خود دامن می زنند. اما سرانجام برای از بین بردن عامل فساد، آن دو با یکدیگر متحد شده، امیر و جاسم را به سزای اعمال پلیدشان رسانیده و گلی را نجات می دهند.

دو برادر در کودکی از یکدیگر دور می افتند و در جوانی بدون اینکه موفق به شناسایی هم شوند برابر هم قرار می گیرند. برادر بزرگتر طی حادثه ای برابر اتهامی قرار می گیرند و کارش به زندان می کشد. برادر کوچکتر نگهداری همسر و فرزندان برادر را به عهده می گیرد و این امر برای نامزدش تولید سوءتفاهم کرده و او را ترک می کند. پس از چندی برادر بزرگتر از زندان آزاد می شود و آن وقت طی حادثه ای آن دو یکدیگر را می شناسند. در همین حال نامزد برادر کوچکتر نیز پی به اشتباهش برده و نزد محبوبش برمی گردد و بدین ترتیب دو برادر پس از سال ها آوارگی در کنار خانواده ی خود زندگی تازه ای را آغاز می کنند.

دزد جوانی که قصد سرقت کلکسیون دختر ثروتمندی را دارد، عاشق او می شود و اجازه نمی دهد که همدست او کلکسیون را برباید. پس از یک سلسله ماجرا سرانجام دختر، دزد جوان را بر مرد دیگری که خواستگارش است ترجیح داده و با او ازدواج می کند.