بایگانی‌ها مرجع دانلود فیلم قدیمی با لینک مستقیم - صفحه 61 از 73 - مستر موویز | دانلود فیلم و سریال

یک شکارچی هوسران به نام سنجر باعث مرگ یک زن روستایی می شود. مهدی شاهد مرگ مادرش است. او و برادرش امیرآواره می شوند. مهدی موقع دزدی دستگیر می شود و برادر و پسرخاله اش را گم می کند. بیست سال بعد مهدی سنجر را ملاقات می کند و از او می خواهد که خود را به پلیس معرفی کند. سنجر به کمک برادرزاده اش بیژن رو در روی مهدی قرار می گیرد. مهدی، به تلافی، الهام را گروگان می گیرد، و وقتی درمی یابد که برادرش امیر شیفته ی الهام است، با سنجر توافق می کند که در صورت پذیرش او با ازدواج الهام و برادرش او را خواهد بخشید. سنجر می پذیرد، اما توسط پرویز کشته می شود. پرویز مهدی را متهم به قتل می کند. شرط پرویز این است که امیر الهام را ترک کند تا او موضوع را با پلیس در میان نگذارد. مهدی با پرویز درگیر می شود و با مداخله ی پلیس فاش می شود که اثر انگشت پرویز روی آلت قاتل باقی مانده است. سرانجام پرویز دستگیر می شود، و مهدی دست برادرش را در دست الهام می گذارد.

آقا رسول به زیارت خانه خدا می رود و دخترش میمنت را به دوستش عنایت الله می سپارد. میمنت از سال ها پیش به عنایت الله علاقه داشته؛ اما عنایت الله ، به دلیل اختلاف سنی ، دختر را از خود دور می کند و به کمک دوستش هادی و نامزدش هنگامه شایع می کند که سال ها پیش ، بدون اطلاع مادرش…

سهراب با همکاری دوستانش به گاوصندوق کارخانه ی عمویش آقای گرامیان دستبرد می زند، و وانمود می کند که رضا، داماد گرامیان و مدیر کارخانه، مقصر است. گرامیان سهراب را به جای رضا می گمارد. سهراب سعی می کند گرامیان را زیر دستگاه پرس بیندازد. یکی از کارگران متوجه می شود و از سهراب حق سکوت می گیرد. گرامیان، که به رضا بدگمان است...

مردی با زنی ازدواج می کند که قبلاً به وسیله ی برادرش فریب خورده است. برادر از فرصت استفاده کرده و با تهدید همسر برادرش را وادار می کند اسنادی را از شرکت شوهرش دزدیده و در اختیار او بگذارد. زن از وحشت رسوا شدن اینکار را می کند و بعد از چندی شوهر با تقلب و صحنه سازی برادر خود زندانی می شود. پس از مدتی با اعتراف زن واقعیت معلوم شده و برادر متقلب در جریان یک درگیری به قتل می رسد و مرد و زن یکبار دیگر زندگی آرامی را آغاز می کنند.

مرتضی به مریم، خواهر دوست صمیمی اش عزت، علاقه دارد و عزت به دختری به نام آذر دل بسته است. عزت به تدریج در می یابد که آذر زنی معروفه است که برای نصیر و افرادش کار می کند و نصیر، پس از اطلاع از رفت و آمدهای عزت و آذر، افرادش را وا می دارد تا عزت و مرتضی را تنبیه کنند….

در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گروهی مجرم عادی از زندان می گریزند. آنها که قصد دارند از کشور خارج شوند، در دهکده ای مرزی با مردی به نام سید یعقوب آشنا می شوند که می کوشد با اعمال و گفتارش زندانیان را از فرار باز دارد. آنها ابتدا موعظه های سید یعقوب را به ریشخند می گیرند، اما به مرور پس از تجاوز ارتش بیگانه به خاک میهن تحت تأثیر فداکاری سید یعقوب و اهالی دهکده قرار می گیرند و از روستا دفاع می کنند و جان خود را از دست می دهند.

دختری روستایی در خانواده ی مرفهی مستخدم است. دختران خانواده دائماً او را مورد آزار قرار می دهند. یکبار در یک میهمانی او مورد توجه جوانی متمول قرار می گیرد و علیرغم کارشکنی های دخترهای اربابش پس از ماجراهایی سرانجام با مرد مورد علاقه اش ازدواج می کند. و به خوبی خوشی زندگیشان را میکنند .

نّیر، دختر یتیمی است که عمه ی پیرش عفت از او مراقبت می کند، و از جوانی به نام مرتضی حامله است . مرتضی جوان آس و پاس و لاابالی است که بارها از خدمت سربازی متواری شده و بر مدت خدمتش افزوده شده است او بار دیگر از خدمت می گریزد و به زادگاهش بندر انزلی می رود و پس از اطلاع از مشکل نّیر اورا مجاب می کند که سقط جنین کند.

در گرماگرم مبارزات مردم برای آزادی از شر ظلم حاکم، رهبری را مرد شجاع جوانی به نام «یعقوب» به عهده دارد. یعقوب در جریان مبارزه که هدفش برانداختن حاکم، «درهم بن نصر»، است وارد ماجراها و حوادث بیشماری می شود و در این میان عشقی هم به «جمیله» پیدا می کند. یعقوب سرانجام با به پایان رسیدن غائله و سرکوبی حاکم با جمیله ازدواج می کند.

مردی (یدی) به کمک شیرین (ناتاشا) با صحنه سازی می کوشد همسرش آذر (شهین) را قاتل مباشرشان (اکبر جنتی شیرازی) معرفی کند و بعد با رو در رو کردن مقتول با همسرش او را به جنون بکشاند، و از طرف دیگر با کشتن دخترخوانده اش فروغ (افروز روشنیان) ثروت آذر را به چنگ آورد. آنها فروغ را به خارج از شهر می برند و او از اتومبیل به دره سقوط می کند. راننده ای به نام ایرج (ایرج رستمی) و رحیم (رحیم روشنیان) دختر را نجات می دهند و ماجرا را به پلیس گزارش می کنند. پلیس ایرج را دعوت به همکاری می کند و ایرج متوجه همکاری شیرین با پزشکی می شود که حکم به دیوانگی آذر داده است. ایرج با آذر ملاقات می کند و موضوع را شرح می دهد، و از فروغ مراقبت می کنند. پس از این که مباشر به دست شیرین به قتل می رسد ایرج با مأموران پلیس سرمی رسد و شیرین و همسر آذر را به دام می اندازند.