بایگانی‌ها قبل از انقلاب - صفحه 25 از 90 - مستر موویز | دانلود فیلم و سریال

قصه گوی شهر قصه (پروانه معصومی) داستان فيلی (محمد مغيلان) را بازگو مي كند كه به عنوان جانوری غريبه وارد شهر قصه می شود و توجه همه حيوان ها را برمی انگيزد و…

هوشنگ، فرزند میرزا (رضا ارحام صدر)، که از زادگاهش اصفهان برای ادامه ی تحصیل به نیویورک رفته، به دام گروهی اوباش می افتد و هزینه ی تحصیلی اش بر باد می رود. نامزد او سوزان (روتا پانز) درصدد فرصتی است تا هوشنگ را از وضعی که در آن گرفتار آمده برهاند. هوشنگ برای رفع گرفتاری های خود طی نامه ای بیست هزار دلار از پدر مطالبه می کند و میرزا، که به تنگ آمده، فرزند دیگرش احمد (نصرت الله وحدت) را با پول درخواستی به نیویورک می فرستد. سوزان به پیشواز احمد می رود و موضوع را با او درمیان می گذارد. چمدان احمد توسط اوباشی که هوشنگ را گرفتار کرده اند…

ايرج جوان عكاسی است كه با فريبا آشنا می شود. فريبا كه تظاهر می كند صاحب ثروت هنگفتی است با كف زنی امرار معاش می كند. او كه پيش از اين با گروه تبهكار منوچهر همكاري می كرده به درخواست ايرج برای زندگی مشترک پاسخ مثبت می دهد. اما منوچهر برای جلب همكاری فريبا تهديد می كند راز قتلی را كه فريبا در آن دست داشته برملا خواهد كرد، و از طرف ديگر ايرج را نسبت به رابطه ی فريبا با شاهرخ، كه كارگردان تآتر است و فريبا با او همكاری دارد، بدگمان می كند. منوچهر در مرافعه با فريبا از پا درمی آيد و فريبا با همكاری ايرج می گريزد. پليس آن دو را تعقيب می كند و...

با آتش سوزی در کلبه ای روستایی، مرد خانواده می میرد و زن و شوهری شهری یکی از فرزندان روستایی به نام محمود را به شهر می برند و بزرگ می کنند. مادر خانواده فرزند دیگرش جعفر را بزرگ می کند. سال ها بعد جعفر روستایی غیرتمندی است که دل در گروه لیلا، دختر مرادخان بسته است. از سوی دیگر جهانگیرخان، فرزند قلی خان، کدخدای ده بالا، در صدد اغفال لیلا است. در این اثنا یک سپاهی بهداشت به نام محمود وارد روستا می شود و...

پسری به دختری اهل مطالعه و روشنفكری دل می بندد اما خانواده اش برای دختر، «آميرزا» را در نظر گرفته اند، به طوری كه پسر حاضر نيست حتی دختر را ببيند. دختر جوان آقا ميرزا نيز دل در گرو عشق جوانی دارد و او نيز حاضر به ديدار پسر نيست. سرانجام معلوم می شود كه دختر مورد علاقه مرد جوان همان دختر آقاميرزا است و آنوقت مراسم عروسی روبراه می شود و...

شهبال ، عضو قبيله ی سياه كوهی ها، با چند نفر درگير می شود و با تنی زخمی، سوار بر اسب، به طرف قبيله ی موسی خان می رود. پسران موسی خان و بعضی از افرادش می خواهند او را بكشند؛ اما موسی خان مانع می شود و به دخترش غزال می سپارد كه زخم های او را التيام بخشد. مراد و خواهرش می كوشند شهبال را تحويل بگيرند؛ اما موسی خان آنها را از قبيله ی خود می راند. افراد قبيله ی سياه كوهی ها برای باز پس گرفتن شهبال به قبيله ی موسی خان شبيخون می زنند و جنگ و خونريزی به را ه مي افتد و...

قمرخانم (پروین ملکوتی) موجر تندخویی است که در خانه ی دنگالش مستاجران بی شماری دارد. یکی از مستاجرها به نام اوس کاظم (محسن هرندی)، که چینی بندزن است، قصد دارد از طریق ازدواج با اکرم (زری پورزند)، دختر قمرخانم، خانه را از چنگ او درآورد، و هدف قمرخانم از این وصلت تصاحب ثروت اوس کاظم است. قمرخانم مستاجرها را که دل پرخونی از او دارند وادار می کند که در مراسم عروسی شرکت کنند. پس از این بر اوس کاظم و مستاجرها آشکار می شود که خانه فاقد سند رسمی است و می کوشند به کمک جوان دانشجویی به نام آقاکمال (اصغرزاده) که مستاجر خانه است، خانه ی قمرخانم را تصاحب کنند؛ اما خود کمال چشم داشتی به خانه ی قمرخانم ندارد. قمرخانم به کمک داش غلام (علی اکبر آقاجانی) از منافع خود دفاع می کند، و موفق می شود تعدادی از مستأجرها را از خانه بیرون کند و...

بين خانواده ی طاهر (كامياب كسروی) و خانواده ی زمان (يدالله شيراندامی) از ديرباز درگيری بوده است. طاهر به منظر (نوش آفرين)، خواهر زمان، علاقه دارد. پدر طاهر به مادر زمان علاقه داشته و درگيری بين دو خانواده از همين جا آغاز شده است و…

شهرام یک پزشک ایرانی است که با موفقیت روی ماری عمل پیوند قلب انجام می دهد. آن دو به هم علاقه مند می شوند، تا این که تبه کاری به نام جری اسمیت، احتشام پدر ایرانی ماری، را ترغیب می کند تا دخترش را به عقد او درآورد. جری که چشم طمع به ثروت احتشام و دخترش دارد، باربارا خواننده ی کاباره اش را سر راه احتشام قرار می دهد تا او را مسموم کند و...

«زری» از خانه ای عمومی می گريزد و در تماس با خان بابا از او می خواهد كه دخترش «مريم» را، كه بيست سال پيش به «حاج مرادعلی» سپرده، به او معرفی كند. «حاجی»، «زری» را در خانه ی خان بابا پناه می دهد. «حسام»، برادرزاده ی «حاج مرادعلی»، «مريم» را دوست دارد؛ اما «مريم» به «سعيد» علاقه مند است و...