بایگانی‌ها فیلم دوبله فارسی - صفحه 2 از 19 - مستر موویز | دانلود فیلم و سریال

یک کشیش مسیحی به جوانان بی سرپرست و معتاد سرپناه میدهد. او به جوانان برای بهتر زیستن یاری می رساند. پلیس از این جوانان برای یافتن رد پای فروشندگان مواد مخدر یاری می خواهد که با مخالفت کشیش روبرو می شود. سر انجام بعد از دو سال تلاش پلیس، یکی از این جوانان حاضر می شود با پلیس همکاری کند اما توسط پلیسی خود فروخته، لو داده می شود و ...

نِنا و سونیا (کاجول) دو خواهر دو قلوی ۱۸ ساله هستند که از نظر اخلاقی زمین تا آسمان با هم فرق دارند و همراه با مادر و خواهر کوچکتر شان زندگی شادی دارند و قرار است سونیا به زودی با هم کلاسی شان کبیر ازدواج کند. در همین زمان شخصی به نام گوکول با طعمه قرار دادن دختران تنها، پس از تجاوز آنها را به قتل می رساند. خانواده های قربانیان همگی در برابر این اتفاق سکوت کرده و به دنبال بانی مرگ دخترانشان نیستند. طعمه ی بعدی گوکول، نِنا است...

"سوندار کَهَنا" (راج کاپور) که نسبت به "گوپال ورما" (راجندرا کومار) "فرزند آقای ورما، قاضی ثروتمند" و "رادها" (ویجایانتی مالا) که او نیز فرزند فردی توانگر است، جزو طبقه کم درآمد جامعه است و زندگی سختی را سپری می کند، با این دو در کودکی دوست می شود و آنها با هم بزرگ می شوند. "سوندار" و "گوپال" هر دو به "رادها" علاقه‌مند هستند. گوپال برای سوندار به خواستگاری می رود، اما پدر رادها که نظامی ست مخالفت می کند و پیشنهاد ازدواج گوپال با رادها را می دهد. سوندار تصمیم می گیرد خود را به آنها اثبات کند و به همین دلیل به نیروی هوایی هندوستان می پیوندد، خبر کشته شدنش همه جا می پیچد. در زمانی که همه فکر می کردند سوندار کشته شده است، گوپال که دیگر قاضی شده است، عشق خود را به رادها ابراز می کند، اما سوندار در آستانه ی ازدواج گوپال با رادها، زنده بر می گردد و قهرمان ملی می‌ شود. او سر انجام با "رادها" ازدواج می‌کند. "گوپال" نیز به خاطر دوستی با "سوندار"، همه چیز را فراموش می‌کند. اما یک شب "سوندار" نامه ی عاشقانه ی "گوپال" به "رادها" را پیدا می کند. سوندار می پندارد که رادها به وی خیانت کرده است، اما گوپال به او داستان را توضیح می دهد و اثبات می کند که "رادها" زنی وفادار است و هرگز به همسرش خیانت نکرده است و سپس خودکشی می‌کند... .

آناند کومار یک دانش‌آموز باهوش هندی‌ ست که با خانواده‌ اش در محله‌ ای فقیر نشین روزگار می‌گذراند. او که به‌ بسیار علاقه‌مند به دانش است، با انگیزه ایی فراوان معادله‌ های فیزیک و ریاضی را پاسخ میدهد و از هم‌ سن و سالانش خیلی جلوتر است. رویای او ورود به دانشگاه کمبریج لندن است و زمانی که یک معادله پیچیده ریاضی را پاسخ می دهد و آن را برای نشریه‌ ای تخصصی در بیرون از کشور می‌ فرستد، پس از چندی به او پاسخ می‌ دهند که دانشگاه کمبریج او را پذیرفته است. این خبر مانند بمب در محله صدا می‌ کند اما مشکل این‌ جا ست که آناند هیچ پولی ندارد تا خودش را به لندن برساند. وعده و وعیدهای وزیر آموزش و پرورش هم به جایی نمی‌ رسد و خانواده ناگزیر می‌ شود هر چه در دست دارد بفروشد تا پول سفر آناند را جور کند اما بی‌ فایده است. در این میان، پدر آناند هم سکته می‌کند و از دنیا می‌رود و آناند که دیگر همه درها را به روی خود بسته می‌ بیند، از رفتن چشم پوشی می‌کند و با فروش غذایی که مادرش می‌ پزد، روزگار می‌گذراند تا این که یک روز به شکل تصادفی با مردی ثروتمند مواجه می‌شود که او را می‌شناسد. مرد تصمیم می‌گیرد روی آناند سرمایه‌ گذاری کند و او را به عنوان معلم نمونه در آموزشگاهش که برای بچه‌ های ثروتمند تدارک دیده شده، با وعده قبولی در دانشگاه، به کار بگمارد… .

این رویداد در نخستین سالهای سده ی هجدهم میلادی رخ می دهد و ماجرای دلدلدگی یک سپهبد هندی به همسر دومش است. اما دلبری و دلدادگی و دلباختگی همه چیز نیست... .

راوی کانا (آمیتا باچان) با مادر بیوه اش به همراه خواهر معلولش (فریده جلال) و برادر کوچکش با خوشحالی زندگی می کند، او از یک تومور مغزی رنج می برد و تنها ۶ ماه فرصت زندگی دارد، با این وجود تلاش می کند تا در این فرصت کوتاه برای خانواده اش شرایط آسایش را فراهم کند، اما ... .

امپراتور مغول می خواست امپراتوری خودش را گسترش دهد و همه هندوستان را به چنگ آورد. شیواجی، پادشاه ماراتی است و تلاش می‌ کند تا این رخداد را از تانهاجی (تانهاجی مالوسار: او یک فرمانده ی جنگی قدرتمند بود که در قرن هفدهم در ماهاراشتریان مراتی زندگی می‌ کرد) که فرمانده ی امپراتور ماراتی است پنهان کند، چرا که جشن ازدواج پسر تانهاجی نزدیک است، اما تانهاجی از این رخداد آگاه می‌ شود و تصمیم می‌ گیرد جلوی فرمانده ی جنگی امپراتور مغول، یعنی اودیبان را بگیرد و او را از رسیدن به دژ و به دست آوردن آن، باز دارد... .

هند برای زنان جای امنی نیست، کاست بندی مردم ستم بر آنها را آسان تر می کند، برخی از پلیس ها نیز هم دست ستم کاران اند (به هر دلیلی). تا اینکه ماده 15 قانون اساسی هند نوشته می شود... .

فیلم درباره ی زندگی رپ کنندگان خیابانی شهر بمبئی و تلاش آنها برای رسیدن به شهرت است، در این بین یک پسر عشق رپ (رپ پدیده ایی نوزا در هند است، به دلیل فقر و کاستی های اجتماعی و مستعمره بودن هند، رپ اجتماعی و اقتصادی بیشتر پسندیده می شود) بنام مراد که از یک خانواده ی مسلمان است، دوست دارد روزی در دنیای رپ آوازه ای داشته باشد، ولی او یک زاغه نشین فقیر و تنگ دست است و معروف شدن برای او بسیار مشکل تر از آن چیزی ست که فکرش را می کرد و...

رییس پیشین دانشگاه سنت ترزا، دین یوگیندر واشیشت (ریشی کاپور) که بازنشسته شده بود، اکنون بیمار است و در بستر مرگ افتاده است، دانشجویان سال آخر دانشگاه خاطراتی را از مسابقه ی دانشجوی سال و همچنین رییس دانشگاه بازگو می کنند... . (دو پسر برای جایزه دانشجوی سال مسابقه می دهند اما در این بین یک دختر بین این دو قرار می گیرد.)