بایگانی‌ها 1356 - صفحه 2 از 7 - مستر موویز | دانلود فیلم و سریال

حبیب آقا ظروفچی (جمشید مشایخی)، کاسب خوش‌نامی است که پیرانه سر ازدواج نکرده و زندگی‌اش را وقف مادر (رقیه چهره آزاد) و برادر ناتنی‌اش مجید (بهروز وثوقی) کرده است. برادر دیگرش کریم (سعید نیکپور)...

منصور و دو دوستش نادر و امير زندگي فقيرانه اي دارند و در كافه اي به مطربي مشغولند. امير و نادر با نسرين و نوشين، دخترهاي معزالديوان، قرار ازدواج گذاشته اند؛ اما پدر، كه قول همسري دخترهايش را به برادرزاده هايش داده است، با تباني صاحب كافه مدعي مي شود كه امير و نادر دخترهاي صاحب كافه را اغفال كرده اند. مراسم عروسي به هم مي خورد و بازپرس دو راه پيش پاي آن ها مي گذارند : يا زندان يا ازدواج با دخترها. …

ماجرا از روزی شروع می‌شود که صمد (پرویز صیاد) قرار است به خاطر دعواهایش که با انگشت به چشم دیگران می‌زند، به دادسرا در شهر بفرستند و اتفاقا دستش را با دستبند به دست یک مرد قاچاقچی (جهانگیر صمیمی فرد) می‌بندند. بین راه مرد قاچاقچی با کمک یکی از همدستانش موفق به فرار می‌شود و چون دستش به دست صمد متصل بود، مجبور می‌شوند که صمد را با خودشان ببرند و …..

روایت داستان در سال ۱۹۴۸ و در یک کشور خیالی به اسم زاخارستان (با توجه به رمان کاروانها احتمالاً منظور افغانستان است) در جریان است. مارک میلر (با بازی مایکل سارازین) کارمند جوان سفارت آمریکا مأمور می‌شود تا به دنبال الن جاسپر (جنیفر اونیل) دختر سناتور جاسپر که بعد از ازدواج با سرهنگ نصرالله (بهروز وثوقی) ناپدید شده‌است، بگردد. در طی تحقیقاتی، مارک میلر متوجه می‌شود که الن جاسپر از دست شوهر خود، سرهنگ نصرالله، فرار کرده‌است و در میان یک گروه عشایری که سردسته آنان ذوالفقار (آنتونی کوئین) است به سر می‌برد.

فیلم قدیمی قول شرف محصول سال ۱۳۵۶ ترکیه و بازی رضا بیک ایمانوردی میباشد…

حبیب دزد با سابقه یی هست که مهارتش در بازکردن گاو صندوق است. او از دزدی دست کشیده و گروه کیوان از او می‌خواهد تا به دزدی برگردد اما حبیب با پلیس همکاری می‌کند و گروه کیوان دستگیر می‌شوند حبیب با احمد و ستاره آشنا می‌شود و با ستاره ازدواج می‌کند چندی بعد یک خواننده کافه بنام افسانه سر راه حبیب قرار می‌گیرد و او را از همسرش دور می‌کند افسانه؛ حبیب را مجبور به همکاری با کیوان می‌کند تا جواهرات پیرزنی را بدزدند …

آسيدكاظم، معتمد محل، دلباخته ی زينت، خواهر همسرش هاجر، است. او خواستگاران زينت، از جمله تيمور، را جواب می كند، تا اين كه داوود، فرزند دوست قديمیاش جلال، از شيراز به تهران می آيد و به زينت علاقمند می شود. هاجر، كه متوجه ی علاقه ی شوهرش به زينت شده، داوود را تشويق می كند تا زينت را به شيراز ببرد و به عقد خود در آورد. آسيد كاظم و تيمور و دوستانش به شيراز می روند. داوود زينت را به عقد خود در می آورد، و آسيد كاظم به تلافی زينت را می ربايد و به كاروانسرای خارج شهر می برد. دوستان جلال زينت را آزاد می سازند، و تيمور، در غيبت داوود، از زينت هتک حرمت می كند. آسيد كاظم و بشير، برادر جلال، كه افسر كلانتری است، به تعقيب تيمور می روند. تيمور دستگير می شود و آسيد كاظم، در شب عروسی داوود و زينت، آن دو را دست به دست هم می دهد.

هاشم و بهمن كاری جز پرسه زدن در محله ی بد نام و خوشگذرانی ندارند. آن دو روز و شب خود را در خانه ی عمومی طاووس می گذرانند. بهمن با طوطی آشنا می شود و وانمود می كند كه دوستش هاشم لال است. هاشم و طوطی به هم انس می گيرند، و هاشم از اين كه وانمود كرده كه لال است معذب است. طوطی در شرح سرگذشت خود برای هاشم نقل می كند كه ناپدری اش از او هتک حرمت كرده و آن قدر در كوچه و خيابان پرسه زده تا پايش به محله ی بدنامی كشيده شده است. طوطی بيمار می شود و …

محمد در اصفهان راهنمای جهانگردان فرنگی است. او دلباخته ی مينا است، كه پدرش او را برای برادرزاده اش در نظر گرفته است. مينا قصد دارد دور از چشم والدينش به عقد محمد درآيد؛ اما محضردار به پدر مينا اطلاع می دهد و آنها به تهران می گريزند...

پروانه، که خواننده و ستاره ی مشهور سینما است، پس از یک ازدواج ناموفق با مردی به نام کاوه، که دارای همسر و فرزند است،‌ رابطه ی صمیمانه برقرار می کند. جوان محصلی به نام بابک، که به سرطان خون مبتلا است،‌ شیفته ی پروانه است و با نامه پرانی و تمایل برای ملاقات با پروانه علاقه ی خود را به او نشان می دهد. آن دو با هم آشنا می شوند و مدتی را با هم می گذرانند. وقتی پروانه از طریق مادر بابک از بیماری بابک با خبر می شود تصمیم می گیرد او را برای معالجه به خارج ببرد. در لحظه ای که آن دو سوار هواپیما شده اند بابک، در حالی که سر روی شانه ی پروانه گذاشته، جان می دهد.