بایگانی‌ها 1355 - صفحه 2 از 7 - مستر موویز | دانلود فیلم و سریال

رضا و مادرش ماه بانو با خانواده حسين، موسوم به خان بابا، همدم و مونس هستند. رضا اوقاتش را با چنگيز، پسر خانواده، مي گذراند و به خواهر او مينو علاقه دارد. خان دايي موافق اين وصلت است، اما خان بابا مخالفت مي كند و محمود، پسر اكبرخان، را براي ازدواج با دخترش در نظر گرفته است. وقتي مينو اعتراض مي كند يكي از جوانهاي خانواده به نام هوشنگ را به عنوان نامزد او معرفي مي كنند. هوشنگ، كه از آمريكا بازگشته و در خارج، خود نامزد دارد، به كمك خان دايي رضا را ترغيب مي كند كه بر علاقة خود به مينو پافشاري كند. عاقبت خان بابا و چنگيز رضايت مي دهند كه مينو و رضا ازدواج كنند.

طاهر و شاگردش جمال راننده ی کامیون هستند. طاهر دلباخته ی گلی است که در قهوه خانه ی کریم کار می کند. طاهر و گلی ازدواج می کنند و حسادت کریم را بر می انگیزند. طاهر از اینکه گلی آبستن نمی شود دلگیر است. طاهر و جمال به سفر خارج می روند و گلی را به کریم می سپارند. کریم قصد هتک حرمت از گلی را دارد؛ اما...

چاه نفتی در جنوب طعمه ی حريق می شود و كارشناسان آمريكايی اطفای حريق به جنوب خوانده می شوند. آن ها برای خاموش كردن آتش به مقداری نيترو گليسرين نياز دارند كه بايستي به جنوب حمل شود. از تعدادي راننده امتحان می شود تا چهارنفر به ازای دريافت چهارصدهزار تومان پول دو كاميون حامل نيترو گليسرين را به محل اطفای حريق برسانند. عباس زبردست و نامزدش جميله و دوستش نادر پس از آزمون انتخاب می شوند و...

داوود نجفی (سعید کنگرانی) با پدرش رحمان (علی نصیریان)، که سرایدار یک شرکت خصوصی است، و برادر عقب مانده اش نعمت زندگی می کند. خواهرش اقدس آبستن است و شوهرش برای کار به کویت رفته و نگهداری از او بر مشکلات رحمان و همسرش می افزاید. رحمان و همسایه اش جعفر (اسماعیل داورفر)، که همکار او در شرکت است، برای کمک خرج زندگی در میهمانی های رییس شرکت (خشایار) به عنوان پیشخدمت کار می کنند. خودشیرینی های جعفر باعث ارتقای مقام او می شود و...

نادر (ايرج قادری) بر اثر توطئه ی نامزد (مستانه جزايری) و دوستش (كاظم افرندنيا) دچار سانحه می شود و گذشته ی خود را فراموش می كند. او كه در بيمارستان بستری است از آسايشگاه می گريزد و با بهجت (سپيده)، كه در يكی از روستاهای شمال سپاهی بهداشت است، آشنا می شود. ستوان امجد (بليش)، نامزد بهجت، در تعقيب نادر است، كه گمان می كنند ديوانه ای فراری است...

کارگردان جوانی نمایش‌ نامه‌ای درباره‌ی ایمان در دوره‌ی اشکانیان می‌ نویسد تا با هم‌کاری یک گروه تئاتری آن را به‌ اجرا درآورد. عطش جست‌ و جو در تار و پود تاریخ موقعیتی تعارض‌ آمیز برای او فراهم کرده‌ است. زنی، که با او زندگی می‌ کند، بر آن است که آدمی‌ زاد نمی‌تواند در این جست‌ و جو از دل‌ بستگی‌ های فرعی دست بردارد. مرد اعتقاد به پرواز مدام دارد و بر آن است که آدمیان فقط در پرواز همدیگر را می‌ ربایند. او با چنین اعتقادی، برای ارزیابی موقعیت انسانی خود و سرزمینی که در آن زندگی می‌کند، دست به کار بازسازی و اجرای نمایش می‌ شود؛ اما اعضای گروه با نوشتن نامه‌ ای در اعتراض به خود کامگی‌ های کارگردان خواهان عوام‌ پسند‌کردن نمایش‌نامه و زدودن جنبه‌ های اشرافی از آن می‌ شوند. او و زن، پس از جدا‌ شدن از گروه نمایشی و صحبت با دوست کارگرشان، که عقیده دارد نمایش‌ نامه باید درباره‌ی روزگار حال باشد، نمایش‌ نامه را به‌ تنهایی به‌‌ اجرا در می‌آورند...

این فیلم توسط استودیو تخت جمشید ساخته و محصول مشترک ایران و ترکیه می باشد. یک کاباره دار خلاف کار عاشق یک دختر گل فروش میشود اما رفته رفته دخترک به شخصیت حقیقی عاشق خود پی میبرد...

محسن، حبيب و منصور در خانه ای زندگی می كنند كه كيوان تهديد كرده است در صورت نپرداختن بدهی های شان خانه های آنها را تصاحب خواهد كرد. محسن، حبيب و منصور در شركت كيوان به كار مشغولند و حبيب به پری، دختر كيوان، علاقمند است؛ اما از طرف ديگر احمد، به قصد تصاحب ثروت كيوان، درصدد ازدواج با پری است و...

سه ولگرد به نام های علی خروس، رضا برگ زن و احمد شغال توسط پلیس دستگیر می شوند و پس از سپردن تعهد، که دیگر گرد کادهای خلاف نگردند،آزاد می شوند. مردشیادی به طور جداگانه با آن ها تماس می گیرد، و فاش می کند که دو گروه بزرگ قاچاق درصدد رد و بدل کردن یک محموله ی قاچاق و پنج میلیون لیره ی ترک هستند. ابتدا احمد شغال با به دست آوردن پول ها می گریزد، سپس رضا بزن و بعد از او علی خروس، طی ماجراهای مختلفی، پول ها را از دیگری می ربایند و می گریزند. علی خروس پول ها رادراستخر یک هتل پنهان می کند؛ اما با سر رسیدن پلیس گروه قاچاق چی ها و سه دوست دستگیر و روانه ی زندان می شوند.

سالار خان، مالک پر نفوذ منطقه، دختر مالک آبادی بالا را به عقد پسرش فرهاد در می آورد تا دامنه ی نفوذ خود را وسعت بدهد. فرهاد به گلنار دل می برد كه به تازگی همراه پدرش دوستعلی در قهوه خانه ی مش غفور ساكن شده اند. سالار خان با خواست ازدواج پسرش با گلنار مخالفت می كند و...