بایگانی‌ها 1353 - صفحه 2 از 6 - مستر موویز | دانلود فیلم و سریال

نیر (ایرن) پس از قتل زنی زمین های شعبان (عبدالله بوتیمار) را تصاحب کرده و شعبان را به عنوان قاتل روانه ی زندان کرده است. او در زمین های شعبان خانه ی عمومی ساخته و جوانی موسوم به موسرخه (ایرج قادری) از او حمایت می کند. شعبان پس از این که با نیر درگیر می شود...

ابرام چاخان (سعید راد) که در سال های نوجوانی در یک حادثه ی رانندگی موجب مرگ دوستش بیژن شده دچار عذاب وجدان است. او از هیچ کوششی برای آسایش پدر پیر بیژن، جمال (آرمان)، و خواهر جوان او فرشته (آتوسا پناهی) دریغ نمی ورزد. جمال ورشکست شده و نیازمند مبلغ هنگفتی پول است. ابرام برای کمک به جمال و دخترش، که در دانشکده ی اصفهان دانشجو است، به دوستش سهراب (جلال پیشوائیان) متوسل می شود. سهراب در صورتی حاضر به کمک می شود که ابرام عموی ثروتمندش حبیب الله خان (رفیع حالتی) را از سر راه او بردارد. امیر نه فقط مخالفت می کند بلکه حبیب الله خان را از مرگ نجات می دهد.

اصغر (مرتضی عقیلی) در یک درگیری محمد را به قتل می رساند. او که تحت تعقیب حسین (حسن شاهین)، برادر بزرگتر محمد، است به خانه ی دوستش داوود (ایرج قادری) پناه می برد، که قرار است با دختر عمویش مهری (ملوسک) ازدواج کند؛ اما شبی، درغیاب او، اصغر، در عالم مستی، از مهری هتک حرمت می کند. مهری ترجیح می دهد همراه اصغر بگریزد تا زندگی ننگینی برای داوود فراهم نکند. اصغر تصمیم می گیرد خود را به پلیس معرفی کند؛ اما مهری مانع می شود.

رضا بازارچه (رضا بیک ایمانوردی) که با دوستش غفور در کار قاچاق است محموله ای را به سلمان تحویل می دهند. رضا توسط ژاندارم ها دستگیر می شود و غفور از سلمان کیف محتوی پول قاچاق را طلب می کند. سلمان کیف را به زنی سپرده است، و غفور و بشیر (علی آزاد) کیف را از زن پس می گیرند و بشیر از زن هتک حرمت می کند. سحر به شوهرش اسلام (محمدعلی فردین) می گوید که اسم یکی از متجاوزان رضا بازارچه بوده است. اسلام به شهر می رود و رضا را در زندان ملاقات می کند. وقتی اسلام در یک دعوای ساختگی به زندان می افتد آن دو را به زندان دیگری منتقل می کنند…

فرهاد (منوچهر وثوق) پس از اغفال نازی (شورانگيز طباطبایی)، كه خواننده كاباره است، با زن ديگری به نام پری (شهناز) به شمال سفر می كند. مرد ثروتمندی (محسن مهدوی) عاشق پری است، و فرهاد با همدستی پری مرد را به قتل می رساند و ثروت او را تصاحب می كند. نازی پسری به نام كامی (شهرام ثمينی پور) به دنيا می آورد. روزی، پس از سال ها فرهاد در خانه ی معشوقه ی جديدش با نازی بگو مگو می كند و ناخواسته او را به قتل می رساند. كامی كه شاهد جنايت بوده است ماجرا را به پليس گزارش می دهد؛ اما پليس نشانی از قتل نمی يابد. فرهاد در صدد كشتن كامی برمی آيد، و در آخرين لحظه در می يابد كه كامی پسر خود اوست. سرانجام فرهاد موقع فرار با گلوله ی پليس از پا در می آيد...

دختر خردسالی به نام آذر پس از مرگ والدينش بی سرپرست می ماند. او شاهد است كه كوثر (هومن هاديان) مرتكب قتل می شود. آذر از دست كوثر می گريزد؛ اما به دام می افتد. كوثر قول می دهد كه از آذر نگهداری كند...

مهدی (ناصر ملک مطيعی) و دوستش علی (مرتضی عقيلی) از سفر فرنگ باز می گردند. دوستانشان برای خوش آمدگويی آن دو را به كاباره ای می برند. مهدی با رقاصه ای به نام نازی (شورانگيز طباطبایی) آشنا می شود و همان شب او را از دست چند جوان شرور نجات می دهد، و به تدريج به او علاقه مند می شود و به رغم ناخرسندی مادرش (نادره) با او قرار ازدواج می گذارد. سهراب (منوچهر حامدی)، صاحب كاباره، مزاحم نازی می شود و مهدی كاباره را قُرق می كند و با تهديد از سهراب می خواهد كه مانع سعادت نازی نشود. نازی دختر كوچكی به نام ناهيد (طاووس) دارد كه خاله اش (فرخ لقا هوشمند) از او پرستاری می كند و مهدی از وجود او بی اطلاع است. روزی كه نازی به ديدار فرزندش رفته مهدی به غيبت او بد گمان می شود و تصميم به ترک نازی می گيرد. او كه بنگاه حمل و نقل دارد چند روزی با علی به اصفهان می رود و در غيبت آن دو سهراب مزاحم نازی می شود و...

شازده احتجاب، آخرین بازمانده خاندان قاجار به سل موروثی مبتلا است. مراد، پیشکار سابق شازده و همسرش حسنی هر از گاه نزد شازده می‌روند و مراد خبر مرگ افراد خانواده و خویشان شازده را به او می‌دهد. شبی شازده مراد را در کوچه می‌بیند و وقتی درمی‌یابد که او فقط برای گرفتن پول نیامده است، گمان می‌کند که خبر مرگ خود شازده را آورده است و...

مرد سالخورده ای (ز.بنیادی)، که سوزن بان قطار است، سال های عمر خود را در منطقه ای دور افتاده با همسرش (زهرا یزدانی)، که برای گذراندن زندگی شان در خانه قالیچه می بافد، زندگی می کند. آن دو آدم های فراموش شده ای هستند، و تنها فرزندشان به خدمت سربازی رفته است، و فقط یکبار با گرفتن مرخصی نزد آنها می آید، شبی را پیش آنها می ماند و صبح روز بعد به پادگان محل خدمتش می رود. روزی بازرس راه آهن، همراه دو کارمند، به محل خدمت پیرمرد می آیند، و پس از سوال و جواب و صحبت درباره ی ساختمان محل، از آنجا می روند. چندی بعد حکمی می آید که...

همسر فرمان يک پسر و همسر حيدر دختری به دنيا می آورند. فرمان اسم پسرش را فريدون می گذارد و آرزو می كند كه او پزشک شود. سال ها بعد فريدون (بهمن مفيد)، كه آواز خوان بی استعدادی است، به پيشنهاد مادرش اقدس (مليحه نصيری) در صدد ازدواج برمی آيد. از سوی ديگر شيرين (مستانه جزايری)، فرزند حيدر (محمود تهرانی)، دختر خودسری است كه پدرش آرزو دارد او با جاهلی به نام اسمال آقا (احمد معينی)، كه در زندان است، ازدواج كند و...